🌷🌷🌷
محمد حسينم ، اميد زندگيم،
يكساله بودي غذا نمی‌خوردی و ضعيف شده بودی، برای اينكه غذاتو بخوری من و بابا با ظرف غذا سوار ماشين ميشديم مسیری رو می رفتیم، اسم ماشينا رو مي پرسيديم، حواست كه پرت ميشد لقمه ای غذا می خوردی و شادی وجودم را مي گرفت.
گاهی متوجه نمي شديم که مسیر بیشتری رفته بودیم، ولی باظرف خالی غذا، خودم رو قهرمان می‌ديدم چون قهرمان زندگيم قوت گرفته بود.
زی زی جانم! شيرينی زندگيم،
همواره ضربان قلبم رو با قلبت هماهنگ مي كردم، گاهی نيمه شب بی‌اختيار از خواب مي پريدم، دمای هوا رو چك می‌كردم نكنه زينب ظريفم تو راه برگشت از دانشگاه تو برف مونده باشه، اگر جواب نمي دادي سراسيمه به داداشي زنگ ميزدم اون مهربون معجزه گر در همه حال از تو خبر داشت، مراقب همه بود.
******
٢٣ سال خونم رو در رگهاتون ريختم، نفسم به نفستان بود تا رشيد و برومند شديد، تا در ان سحرگاه شوم ظالمان ويرانگر، نابودمان كردند، من هم تا نابودي شان ارام نخواهم بود.😭😭😭
امروز اميد زندگيم، جاودانه ساختن نام و ياد شما و روياندن جوانه هايي با الگوي شماست.
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
امروز تولدی دوبارم برای منه ؛🎂
🌺زي زي جونم ، امروز اولين كتاب از سری “فرشته ای به نام زينب” که داستانهايی با ترويج ويژگيهای نیک توست چاپ شد.🌹
محمد جونم امروز مدرسه ات بودم. گلباران بود، بوی خوش رازقی و یاس پیچیده بود. جلسه مجمع خیرین مدرسه ساز کشور انجا برگزار شد.
همگی ازامکانات و برنامه های مدرسه ات شگفت زده شده بودند.
نمی دانند از برکت روح بزرگتان است که چون زندگیتان ، زندگیها را متحول کرده است.
*************
گیرم که در باورتان به خاک نشسته ام ،
و ساقه های جوانم از ضربه های تبرهاتان زخمدار است …

با ریشه چه می کنید ؟!..

گیرم که می کشید
گیرم که می برید
گیرم که می زنید

با رویش ناگزیر جوانه ها چه می کنید؟!…
🍀☘️☘️🪴🪴🌿🌿🌱🌳🌴🍃🍃